نوای یکرنگی

  گـوهــرزمــان  خيلی وقت ها، ما برنامه های بيهوده ی تلويزيون را نگاه ميکنيم و اگر از ما بپرسند که چه ميکنی، ميگوييم "وقت گذرانی". آيا هيچ وقت از خود پرسيده ايم که معنی اين حرف چيست؟ درست مانند اينست که بگوييم: "نميدانم با اين ياقوت بدخشان چه کنم"، و به جای آنکه آن رانگين انگشتری خود کنيم، آن را بدست کودک خود ميدهيم که با آن، مانند خرده سنگی بازی کند. زمان، و يا بهتر بگويم، عمر ما مانند جويباری از آب روانست که در مرغزاری جاريست، يکی از آن آب زلال مينوشد و به سرو صورت خود می پاشد، يکی علاوه بر نوشيدن بر سر راه آن آسيابی بنا ميکند و از نيروی آن هم خود بهره مند ميشود و هم به ديگران بهره ميرساند ويکی هم بی خيال از کنار آن ميگذرد و حتا جرعه يی هم از آن آب نمی نوشد و بد تر از همه، يکی هم ممکن است آن را ازمسير خودمنحرف نموده و آن آبی را که بايستی به دريا به پيوندد، به شوره زار می فرستد. بايد ديد که ما کدام يک از اين رفتارها را در برابر گذر عمر و گذشت زمان انتخاب کرده ايم. آيا توجه داريم که آن را چگونه ميگذرانيم؟ آيا ميدانيم اين لحظه يی که گذشت هـرگز ديگر بر نمی گردد؟ و آيا ميدانيم که نه ميتوانيم زمان را متوقف کنيم و نه ميتوانيم از گذشت عمـر جلوگيری نمايیم؟ خيام ميفرمايد:   گــر يک نفست     ز زنــدگـانی گــذرد                مگــذار کـه جــز بــه شــادمانی گذرد هشدار که سرمايه ی سودای جهـان               عمراست، چنـان کش گـذرانی گـذرد معنی توجه به گذشت زمان وهدرندادن عمراين نيست که شب و روز کار کنيم و به گمان خود، ي نوای یکرنگی...ادامه مطلب

به بینـندگان آفرینـنده را           نبینی مرنجان دو بیننده را(حکیم ابوالقاسم فردوسی)امروزازپنچره ی اتاق که به بیرون نگاه میکردم، تلاش و حرکت جانداران گوناگون توجهم را به خود جلب کرد.  هر یک از انواع ج نوای یکرنگی...ادامه مطلب

مشکل چیست؟ مشکل ما بابت امـروز و فــردا هـا که نیست      مشکل ما مشکل دیـروزورؤیا ها کـه نیست مشکل ما   مشکل   آزادی و    آزادگی است     مشکل ما طاعت بی چنـدوچون بنـدگی است مشکل ما در جهـالت ریشــه دارد   ای رفیق     کـو خبــیری که شــناســد  سنگواره از عقیق مشکل ما مشکل راه و   روال زنــدگی است      خود رهــا گشتن زیـوغِ التــزامِ بـردگی است مشکل ما مشکل دین است و   ایمـان درست      دین وایمـان پیش نان وآب ما گــردیـده سُست یک نقابی ازدورویی پوششی برچهره هاست     سکه ی رایج دورویش نقشی ازمکروریاست نان بـه نرخ روزخوردن پیشـه یی رایج شـده     "با خرداندیشـه کن"، از گوش ما خارج شـده گرگروهی گشـ نوای یکرنگی...ادامه مطلب

رنگ خاکستری چـرا بين ســياهی  و  سـپيدی             تورنگ ديگـری هـرگـز نديدی تو يا تســليم ظلم و زورمنـدی             ويا شمشـيرخود   از رو ببـندی به غيرازجنگ وکشتاروتباهی             هميشـه در ميـانه   هست راهی ره صلح و صفـا و دوستی ها              ره اصـلاح و   رفع  کاستی هـا اگر با ديگـری  درجنگ باشی            بسی ازخويشتن    دلتـنگ باشی ميـان رنگ های ســرخ و آبی            بود نـارنجی و     زرد و گلابی تو بايــد راه يکـرنگی گــزينی            ويا اين رنگ هــا يک رنگ بينی اگرنامی تو هـرکس رابـرنگی            زدی برهرکسی    چسبی وانگی ز هـردين وز هـرقوم ونژادی             بجزانسان، مکن    نوای یکرنگی...ادامه مطلب

کاتولیک ترازپاپ   اگـــر افتــد تـرا     درخـانـه آتش             مهارش میکنی چون اسب سرکش  بلایی گــر بـه این خـانـه   بتــازد             زمین لــرزد  اگــرویــرانـه سـازد  زنـوســازیــم آن راسِفت  ومحکـم              اگــربهتــرنبــاشـد، نیست هــم کـم  ولی بهـر خـرابی هـای فــرهنگ              ویاآنچـه شــده مخـروبــه درجنگ  چـــرا چــاره نگــردد د رد میهـن              همیشــه نالــه هــا بـاشـد   زدشمن  زاعــراب و زخون  هـای چکیـده             زتیمـور و زســـرهــای  بـــریــده   ولی چون باعـرب محشـورگشتـیم              برایش صرف ونحوی نو نوشتیم*  زیک سـو خـدمت دشمن نمــاییــم             نوای یکرنگی...ادامه مطلب

خواب غفلت آن یکی دیــدم بــه راهی خفته بود         کاروانی از کنـــارش   رفتــه بود ناشنـــیده او         نــوای کـاروان         قیـل وقـال وهـای وهـوی این وآن آنچنان خفته که گو یی مـرده است         آنچه راخواهـد همـان بشنوده است دیگـــری دیــــدم بسـی  ازراه دور        میـــدود، درکاروان یـابــد حضور میــدود دنبــال       آوای جــــرس        بهـــرهشــیاران بود یک نالـه بس آن یکی بیــداروخوابش برده است         در کـویــر لـوت آبش بــرده است این یکی ســیـراب وجویـد باز آب         آن یکی تشــنه لب چشـمـه بخواب گـرچـه اوخود بهتـرین هاراســزد          چون نخواهـد بشنود، خوابش برد گــر تـوانی  دی نوای یکرنگی...ادامه مطلب

نـور شمع جهل وتاریکی نبود نـور علـم و دانش است       با فــروغ شمع دانش، لحظه یی پـرواز کن گرکه تاریکست اطرافت، توشمعی برفروز       تا که یکـرنگی به بینی، چشـم خودرابازکن نـور شمعی میکنـد روشن فضـای خـانـه را       شمع را بـالا ببــر،     راه رهــایی بـاز کن دست خود در دست مـا بګذار دراین دایــره       ســاز یکــرنگی بــزن، راه نـوی آغـاز کن نوای یکرنگی...ادامه مطلب

چـه ميباشد بهای زندگانی؟ توکـه هرچيز را با پول سنجی نـدانستی که خود دارای گنجی بهای عمـر يک روز تو، چند است بهای عشق جانسوز تو چند است تو آيا قيمت اين عمـر دانی؟ چه پيغامی به انسان ها رسانی بهای بينی وگوش توچند است بهای کامل هوش تو چند است چه قيمت دارد آن دستان و پايت تو دانی قـدر قــد دلربايت؟ بهای يک سرموی تو چند است بهای چشــم جادويت چند است چه ميباشد بهای روشنايی بهای مهــر و ماه آسمانی تو دانی ارزش يکروز باران توميدانی بهـای مهـر ياران برای لحظه های شادمانی بهای زندگانی را چه دانی تو که معيار ارزشهات پول است فقط در پيش چشمت پول مول است (*) گزين راه نوای یکرنگی...ادامه مطلب

گفتگوی شمع و کبریت گفت با کبـریت شمعی این سخن           کای مــرا دشـمن زادوار کهن از چـه رو باید تو سوزانی مـرا           افکنی آتش تـو بــر جـانم چـرا دائمن تـرسـم زسـوز وسـاز تـو           تـرســم از آن گـرز پُــرآواز تو پاسخش را داد کبریت این چنین          کای فـروبسـته دو چشـم تیـزبین آنچـه سـوزانــد تــرا من نیستــم           نیک بنگـــر تا بـــدانی  کیســتم من فــروزانـم چراغی بهـر راه           تا شناسـد هـرکسی راهش زچاه آنچـه سوزانـد تـرا درنفس تست           تونــدانی راه کــژ را از درست تومتـرس ازمن که من آزاده ام            از ب نوای یکرنگی...ادامه مطلب

ارّه و مار بود نجّــاری به   شهــــرطـا لقـان       شــایــدم در  لنگـــرود یا  بیلـقـان روزها فکـرش  به کارو پیشه بود        شب رهـا از آن همـه  اندیشـه بود شب که میشد وقت رفتن تنـدوتیـز       اره وتیشــه، رهـا بــرروی میـــز مـاری ازجـایی به دکانش خــزیـد         بــرق اره  بــرفـــراز میـــز دیــد رفت روی میـــز    تا بـازی کنــد        بهـــراره ، عشـوه، طنــازی کنــد تاکـه چشمش روی اره خیــره شد         حِسِّ کنجکاوی به عقلش چیره شد دور آن چـرخیـد بی بیم و هــراس        دُمِّ او       بـا اره آمـــد در تمــاس بـر دمش آمــد کمی خــدشـه پـ نوای یکرنگی...ادامه مطلب